دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
طلبه شهید یوسف محمدی

حوزه/ طلبه شهید یوسف محمدی طلبه‌ای بود که با تأسی از امام خود سیاست را با دیانت عجین می‌دانست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تعطیلات تابستانی مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده گرفت و در کنار آن، بخش فرهنگی جهاد سازندگی این شهر را هم اداره می‌نمود.

به گزارش خبرگزاری حوزه از تبریز، طلبه شهید یوسف محمدی سال ۱۳۴۱ در روستایی از توابع شهرستان «اهر» چشم به دنیا گشود. بعد از سپری شدن ایام کودکی به مدرسه قدم نهاد. دوره دبستان را در زادگاهش گذراند و تا پایان دوره دبیرستان در تبریز به تحصیل پرداخت و مدرک دیپلم را با موفقیت گرفت. شور و شوق او به قرآن و علاقه برای آشنایی با اسلام و معارف الهی، او را به حوزه علمیه کشاند.

او با کوله‌باری از عشق و محبت به مولایش مهدی(عج) به سوی شهر قم حرکت نموده و در حوزه علمیه قم مدرسه حضرت رسول اکرم (ص) به تحصیل مقدمات علوم اسلامی مشغول شد. یوسف، سرخوش از دلدادگی بود چرا که خود را در شمار خریداران یوسف فاطمه (س) می‌دید.

او همراه با درس و بحث و وظایف فردی، به فعالیت های اجتماعی خود نیز عنایت داشت. در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت می‌کرد و در پخش نوار، اعلامیه‌ها کوشش می‌نمود و فعالیت های سیاسی پیشگام بود.

یوسف طلبه‌ای بود که با تأسی از امام خود، سیاست را با دیانت عجین می‌دانست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی - در تعطیلات تابستانی - مسئولیت روابط عمومی سپاه را نیز به عهده گرفت و در کنار آن، بخش فرهنگی جهاد سازندگی این شهر را هم اداره می‌نمود.

او که در روستاها ظلم و ستم خوانین را از نزدیک لمس کرده بود برای مبارزه با این ظالمان از طرف سپاه و جهاد و به نمایندگی از طرف دادستانی مأموریت یافت تا به مناطق محروم منطقه سفر کرده و حق مظلومان را از خوانین ستمگر بستاند. او خدمات شایان و اعجاب انگیزی انجام داد و مسئولیت اصلی انقلاب در روستاها را که کمک به مظلومین و مبارزه با ظالمین بود، با موفقیت انجام داد. تطمیع و تهدید وابستگان خوانین در عزم راسخ او برای مبارزه با ظالمین کوچکترین وهن و سستی را به وجود نیاورد.

او طبق دستورات شرع مقدس و فرمایشات امام امت، حق مظلومین را از حلقوم ظالمین بیرون آورده و به آنها برگرداند. هنوز این مأموریت عظیم به پایان نرسیده بود که برای مبارزه میدان بزرگتری گشوده شد. دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، توسط عروسک کوکی استعمار، صدام جنایت‌کار، به سرزمین ایران حمله‌ور شدند و شهرهای مرزی را اشغال کردند. ندای هل من معین ولی امر مسلمین، وجدان‌های بیدار را به حرکت در آورد. تمام توان و همّت خودش را به کار بست و موانع را یکی پس از دیگری از سر راه برداشت و به پادگان آموزشی اعزام شد. بعد از کسب آمادگی‌های مورد نیاز، به سوی جبهه‌ها حرکت کرد. او مسیر خود را آگاهانه انتخاب کرده و تمام خواهشهای نفسانی و تمایلات دنیوی را زیر پا له کرده بود. عشق او به وصال الهی در وجودش شعله‌ور شده بود. عملیات «طریق القدس» در جبهه «بستان» شروع شده بود.

او همگام با برادران ایمانی‌اش، در پیکاری بی‌امان علیه بعثیان کافر وارد شد. سر انجام ۱۳۶۰/۰۹/۰۹ در منطقه عملیاتی «بستان» به ندای «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» لبیک گفت و در حالی که بدن پاک و مطهرش توسط گلوله‌های دشمن سوراخ شده بود، پیکر خونینش بر زمین آرام گرفت و به ابدیت پیوست.

شهیدی که حق مظلومان را از خان‌ها می گرفت

وصیت نامه طلبه شهید یوسف محمدی:

بسم الله الر حمن الرحیم

برادران پاسدار، دوستان و بندگان پاک باخته الله

آقای بتکن

پس از سلام و وصیت به تقوی، طهارت و تزکیه نفس، امید است خداوند با نظر لطف و عنایت بی دریغ خویش سپاه اسلام را در تمامی جبهه‌ها، ظفرمندانه و با سکینه روحی و قلبی به سوی کربلا رهنمون سازد، هر چند که این گفتار و نوشتار ما این بار از پشت جبهه می‌آید و ما را حقّ هیچگونه سخن در این باب نیست، ولی همین‌قدر شاید حق نصیحت بخود داشته باشیم که راه حق و جهاد و هجرت و شهادت را، ما از شما آموختیم و در هر مجلسی که بودیم از این تهور بی‌باکانه و شجاعت نشأت گرفته از حق فطرت خداجویان، زبان به حرف گشوده‌ایم.

ای کاش خانه و کاشانه ما نیز در دزفول می‌بود و موقع برگشتن از جبهه به شهر، جسد پاک نو باختگان خانواده خود و در رأس همه آنها پدر و مادرم را می‌یافتم، این برای بنده بسیار گوارا می‌بود و هیچ غبطه‌ای نمی‌خوردم و از وجدان و از نفس لوّامه که هی ما را سرزنش می‌کند، در امان می‌بودیم. ای‌کاش در آنجا مسکن داشتیم و استقامت شما مردان و به تعبیر قرآن شما «فتی» جوان مردان هم چون اصحاب کهف و رقیم و اصحاب کربلا داشتیم، اینکه در ما، آن ایمان و روحیه‌ای که در دزفولیان دیدیم هرگز نیست و حتماً نخواهد بود؛ زیرا ایمانی که در امنیّت باشد قابل تزلزل و تردید است ولی ایمان برادران مناطق جنگ‌زده عجین شده با آن خاک و ترکش و خون‌شان که دل پاک‌شان و فرشته گونهشان قابل مدح نیست.

از عمق جان این مقال را حضورتان عرضه می‌داریم: ای کاش! شهادت نصیب ما می‌شد تا ننگ برگشت از جبهه (و لو به هر عنوانی و به هر اسمی و به هر رسمی) در پیش خدایمان نمی‌داشتیم، ای کاش یکی از آن ترکش‌های دشمن این مغز ناخدای ما را می‌شکافت تا بلکه با فجر، این پوستینه اتصالی را با جهان حقیقت و حقیقت‌گویان و حقیقت طلبان پیدا می‌کردیم و چون دیگر برادران گلگون کفن خود در عالم ملکوت به درگاه حق تعالی می‌پیوستیم ـ ما هر چند حالا از چنین فیض و…. بی‌بهره مانده‌ایم، حداقل اینجا پشت جبهه حاضر نیستیم تا آنطور که باید راه آنها را ادامه دهیم.ـ هفتاد خیال و هفتاد رأی و اندیشه انحراف از ظرفیت اسلام خارج است ـ هنوز هم که هنوز است خود را نتوانستیم بسازیم، تا در ساختن دیگران نیز سهمی داشته باشیم.

برادران، جانبازان و بعد از چهارده قرن مقاتله‌کنندگان! ‌ای در جنگ رسمی کفر و ایمان شرکت کنندگان! ما را نیز دعا کنید که این نبرد این استقامت این توپ و گلوله پرتاب کردن و کشتن و کشته شدن همه و همه بهترین دعاها و افضل‌ترین عبادت هاست، رابطه شما با خدا و ائمه معصوم و در عصر حاضر با حضرت روح الله امام کبیر و بت‌شکن و مشعل‌دار نهضت حضرت حسین(علیه السلام) بسیار گرم است، (خمینی که سالیان آخر و نفس های آخر عمر خود را می‌گذراند، امیدش به شما مردم سلحشور است) سلام بر شما، سلام الله(جل جلاله)، انبیاء، حضرت ختمی مرتبت و حضرت فاطمه (علیهم السلام) بر مادران و خواهران و دخترکان معصوم و زیر آوار مانده شما ـ که خانه‌های شما همان بیت فاطمه)سلام الله علیها( است که توپ می‌خورد ـ و به آتش زده می‌شود.

ما نیز شما را هرگز از یاد نمی‌بریم و با این عملکردهای ناقص و امتحان نشده خود همیشه پیش خدا، شما برادارن را دعا می‌کنیم و جبهه نوینی در قم، شهر قیام، خون و شهادت باز کرده‌ایم، سنگر ایدئولوژیک، سنگر مبارزه با نامسلمانان و نامردمانی که می‌خواهند خون برادران شهید ما را به هدر بدهند. و….

مدرسه رسول اکرم زیر نظر حضرت آیه الله مشکینی و همه افرادی که مشغول درس هستند، اکثراً از جبهه برگشته‌اند و یا اکثرشان از پاسداران انقلاب اسلامی می باشندـ افراد خود سپاه شهرستان ها و … هستند ـ تا به یاری خدا وعده حق خدا بر مستضعفان تحقق پذیرد. ان‌شاءالله

( السلام علیکم و رحمة الله و برکاته )

یوسف محمدی ـ مدرسه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

*****

بسمه تعالی(وصیت نامه دوم)
برادران و دوستان مستقر در خانه خدا (مسجد اسرار)

سلام بر شما و سلام بر عارفان و عاشقان خداوند سبحان که در راه او سر از پا نمی‌شناسند.

سلام بر سرزمین‌های کربلای ایران و ایام‌های عاشورایی امّت اسلام و جنگ‌آوران دلیر و شیران بیشه‌های پیکار؛ فرزندان اسلامی. سلام بر طلوع فجر سحرها و خورشید روشن که فتح و ظفر اسلام را به ارمغان می‌آورند، سلام بر روضه خوانان ابی‌عبد الله که انتظار فرج مولای ما و امام و مراد ما مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را می‌کشند. سلام بر شما از لعب و لهو دنیا بریده و در خانه خدا و سنگرها به عبادتی عظیم دست یازیده‌اید، سلام بر شما که حرمت قرآن، اسلام، انبیا و ائمه را رحمت خانه‌ها و استراحتگاه‌ها دانسته و با چشمان سرخ و رنج‌ کشیده، امید رزمندگان جبهه‌ها، برای پشت جبهه‌ها هستید. سلام بر روح‌های پر اوج و احساسات پر شور و فطرت موّاج و در هیجان و غلیان عارفان شب‌های تار که ظلمت تاریکی‌ها را با معرفت و نور و عبادت شکافته و در عالم ملکوت پرواز می‌کنند.

در نزد بنده همین الآن منتظران شهادت در پایگاه بسوی معشوق و خالق از شهر دزفول از بسیج آنجا، فرزندان ۱۴ ساله و ۱۶ ساله و۱۷ ساله دیده می‌شوند که بیشترشان گریه می‌کردند که چرا ما را نمی‌برید، بعضی به زور آمدند و ما از دیدن آنها خجالت می‌کشیم چرا که آنها می‌خواهند قاسم و علی اصغرهای عاشورای حسین باشند، از هر شهری و دیاری آمده‌اند تا فرمان حمله سپاه اسلام علیه لشکر زبون، صادر گردد. ما دیگر شیرینی‌ها و خواب و خیال‌های دنیا را به نور پاک معصومان هم رزم مان کنار گذاشته و دعای‌مان این است، خدایا توفیق لقاء بر خودت و شهادت را از ما سلب نکن؛ شاید با شهادت از گناهان ما در گذری و از سربازان امام زمان به حساب بیاوری.

خدایا! به حرمت محمد(صل الله علیه و آله) و آل او از ما در گذر که سخت نیازمند مغفرت تو هستیم، ما سیاه رویان گم گشته را که حلاوت دنیا مجال عبادت کردن را کمتر به ما می‌داده ببخش و اسلام و مسلمین و امام امت، خمینی عزیز را تا انقلاب مهدی به جان مهدی سلامت بدار که او با مولایش و خدایش ارتباط دارد. همین حال در لحظه حرکت همیشه خداحافظ بسوی سرزمین پیکار و مبارزه با صدامیان ……

پایگاه منتظران شهادت

ملتمس دعا و برادر کوچک شما

یوسف محمدی

*****

مدرسه پروین اعتصامی ـ بسیج مرکزی ـ اهواز ـ اعزام از دزفول

گروه میثمی ـ طلبه مدرسه رسول اکرم(صل الله علیه و آله)

(مسجد اسرار)

وصیت ما این است که جلسات قرآن داشته باشید ـ کتاب معراج السعاده را بگیرید، کتاب اخلاقی است که آیت الله مشکینی زیاد تکیه می‌کرد، از شوخی در مسجد بپرهیزید. اگر کسی در نماز کاهل بود شخص او به درد امام زمان و اسلام نمی‌خورد، اگر کسی نگهبانی بدهد ولی نماز صبح را ساعت… بخواند، برود استراحت بکند او بدرد عاشورائیان زنده دل نمی‌خورد. بیدار شوید جبهه‌ها را زیاد دعا کنید، نظم را رعایت کنید تا وساوس شیطان جان برادران را بر باد فنا ندهد. ریاست و مرئوسیت، شما را اذیت نکند، خدا را در نظر بگیرید، تقوی داشته باشید، مثل بنده که شب و روز در شرمندگی بسر می‌برم که خدایا: آیا با خون خود خواهیم توانست عمر بر باد رفته خود را جبران کنیم؟ و می‌گویم: خدایا صلاحیت هیچ عمل را نداشته‌ام ولی انجام داده‌ام، وقت همه را گرفته‌ام حالا در کربلای پر جوش و خروش و خون به انتظار مغفرت نشسته‌ام و برای تبلیغ و نصیحت خود امام ضیافه الله آمده‌ام.

برادران با هم زیاد محبت داشته باشید علوم اسلام را از کسی یاد بگیرید که تقوی دارد، سلاح شما امید دخترکان و یتیمان و زنانی است که زیر موشکها و توپها استقامت می‌کنند و ترکش گلوله‌ها حنجره معصوم آنها را می‌درد، یک قدری به خود آییم و مظلومان و محرومان را فراموش نکنیم که ما این کارها را خوب نتوان انجام دهیم.

شهیدی که حق مظلومان را از خان‌ها می گرفت

شهیدی که حق مظلومان را از خان‌ها می گرفت

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha